• وبلاگ : ياسين
  • يادداشت : مرغ هوايي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 1 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    شايد نباشم وقتي مي‌آيي که باشي...

    شايد ديگر براي لمس‌کردنِ دست‌هاي گرم من خيلي دير شده باشد، وقتي دستانِ سردم را از کفن بيرون خواهم آورد...

    ديگر شايد در آغوشم که مي‌گيري، چيزي جز يک روح سرگردان نباشم...

    شايد ملکيتِ چشم‌هايم باطل شده باشد، وقتي مي‌آيي سند به‌نام ِ خودت بزني...

    ديگر شايد کژدم‌هاي زير خاک، لب بر لبانم گذاشته باشند، وقتي مي‌آيي که...!

    اي‌کاش اين شايدها را از نوشته‌هاي من بر‌مي‌داشتي؛

    سه نقطه‌ها را هم؛

    ترديد‌ها را هم...

    اي‌کاش حداقل مي‌گفتي: «عشق‌ات مبارک جاهد!»...

    عشق من که بي تو عشق نيست؛ مرگ است!

    مي‌خواهم پسر بدي باشم با تو؛ آن‌چنان که نبايد!

    مي‌خواهم با تو تمام نبايدها را بايد کنم...

    لاک‌پشت شده‌اي؛ خبر نداري!

    بجنب! زودتر...

    تا نمرده‌ام، نمي‌خواهي طعم توت‌فرنگي لب‌هاي مرا مزه‌مزه کني...؟!